در دوره دوم کارگاه زردشت در آیینه نقش الفصوص، با حکمت هفده تن دیگر از انبیا آشنا شدیم. به علاوه، در روش ابن عربی در تعیین حکمت هر یک از انبیا تدقیق به عمل آوردیم، تا روش او را در حوزه مطالعاتی دیگری، موسوم به مطالعات ایرانی به کار ببریم. در کل فصوص و نقش الفصوص، جای بحث در فص اسحاقی و لقمانی و خالدی هست، چرا که محیی الدین در باره ذبیح ابراهیم ع نظریه خاصی دارد، نظیر آنچه در سنت یهودی وجود دارد. در باره لقمان ع هم خیلی ها قائل اند که این شخص سیاهپوست، از زمره انبیا به شمار نمی رود. در خصوص نبوت خالد بن سنان ع نیز می باید گفت که نبوت او نبوت به معنی شناخته شده این کلمه نیست، بل نوعی نبوت برزخی است. حقیقت این است که نبوت زردشت را با نبوت هر یک از انبیاء پیش از خاتم النبیین ص از یک طرف، و با نبوت حضرت ختمی مرتبت ص از طرف دیگر مقایسه می توان کرد. نبوت پیغمبران پیشین، نبوت جزئی و نبوت حضرت رسول ص، نبوت کلی است، چنان که در پاره ای از نسخه های کتاب فصوص، به جای تعبیر حکمت فردیه آن سرور ص، عبارت حکمت کلیه آمده است. راز خاتمیت هم به جز همین کلیت و جامعیت نیست. نبوت زردشت، نبوت جزئی است، چنان که پیشتر شواهد صدق این سخن را در ضمن شرح چند یسن از گاهان آورده ایم. نبوت های جزئی رو به سوی نبوت کلی دارند، و مبشر ظهور آنند. از طرف دیگر، نبوت کلی مصدق نبوت های جزئی است، یعنی گزاره های کتب وحی پیشین را تایید می کند. به علاوه، مهیمن بر آنهاست، یعنی با اشراف بر آنها، مجملات آنها را تبیین می نماید و کژی ها و کاستی های راه یافته در آنها را نشان می دهد. از مداقه در فرق میان لغات نبی و رسول، معلوم شد که هر رسول نبی است، ولی هر نبی رسول نیست. نبی آن است که از فرشته وحی، پیغام دریافت می دارد، و چه بسا که شریعت تازه ای نیاورد، حال آنکه رسول به نشر شریعتی تازه می پردازد، کاری که به سبب صف آرایی مخالفان، مستلزم دست بردن به شمشیر و به خرج دادن عزم و استقامت فراوان است، مانند نبوت موسی ع . رسالت زردشت هم از این جهت، با رسالت موسی ع فرقی نداشته است. او هم با کوی ها و کرپن ها، یعنی فرعون ها و هامان های زمان خویش، دست و پنجه نرم کرده است.