بازگشت به صفحۀ خلاصۀ جلسات

مرحوم حسن‌زاده آملی در کتاب فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة در صدد این بوده‌اند که فص بیست و هشتمی بر بیست و هفت فص کتاب فصوص الحکم بیفزایند. این حکیم متأله و عارف محقق نوشته خود را مستدرک و متمم فصوص محیی الدین برشمرده‌اند، نوشته‌ای که خلا کتاب ابن عربی را در باب زنان پارسا برطرف می‌سازد. استاد حسن‌زاده در پاسخ به این اشکال که فصوص کتابی در باره حکمت‌های رنگارنگ پیغمبران علیهم السلام است، می‌فرمایند که ذکر لقمان حکیم در فصوص، نشان می‌دهد فصوص الحکم تنها کتاب انبیاء و رسل نیست و جایی برای طرح حکمت عصمتیه هم هست.

یکی از دوستان در یکی از جلسات کارگاه زردشت در آیینه فصوص الحکم درباره کتاب مرحوم حسن‌زاده پرسیدند. پاسخ این است که آثار آن حکیم الهی و عارف صمدانی از بهترین منابع آشنایی با حکمت و عرفان اسلامی است، و دو کتاب ممد الهمم فی شرح فصوص الحکم و فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة دو گنج قیمتی و دو یادگار ماندگار از آن استاد فرزانه قدس الله روحه است. با این همه، در دوره «زردشت در آیینه فصوص» بنا نیست فصی بر فصوص محیی الدین افزوده شود، چرا که طبق خطبه فصوص، حدود و ثغور آن کتاب از رسول الله (ص) است و زیادت و نقصان نمی پذیرد. آنچه به یاری حق عزوجل آغاز کرده‌ایم، بررسی روش پیغمبرشناسی ابن عربی در فصوص و نقش الفصوص و بهره گرفتن از آن روش در یک حوزه مطالعاتی به ظاهر دوردست و پر از آراء و انظار پریشان و نه چندان عمیق است.

در خطبه فصوص می خوانیم که به ابن عربی در خصوص فصوص امر شد که «خذه و اخرج به الی الناس ینتفعون به». یعنی «این دفتر را دریافت کن و به سوی مردمانش به در آر، تا از آن بهره‌مند شوند». کوشش ما در این است که درباره زردشت سپیتمان و گاهان او بر حسب سیاق و سبک متین محیی الدین تحقیق کنیم و به دست بیاوریم که رنگ و بوی حکمت پیغمبر ایران باستان چه بوده است.

نکته دیگر دربارۀ عنوان فصوص الحکم است. پیش از ابن عربی، فارابی کتاب فصوص الحکمة را بر حسب حکمت مشاء نوشته بوده است. عنوان کتاب فارابی به معنی نگین‌های حکمت است. مقصود از نگین‌های حکمت یا قواعد و اصول حکمت مشاء است که خلاصه‌وار در آن کتاب مطرح شده است، و یا فصول آن کتاب. فارابی در به کار بردن تمثیل انگشتری بر محیی الدین سبقت دارد، ولی فصوص الحکم به معنی نگین‌های حکمت‌هاست، حکمت‌های پیغمبران علیهم السلام. از هر یک از پیغمبران به «کلمه» تعبیر شده است. مزاج هر پیغمبر همانند رکاب انگشتری است و قلب او بر مثال نگینی بر آن رکاب. حکمت هر پیغمبر نیز همچون نقشی است بر نگین. چنان که صنعتگران رکاب انگشتری را به صورت‌های متنوع می‌سازند و سنگ نگین‌ها هم با تنوع، یا عقیق است یا فیروزه یا یاقوت یا زمرد یا زبرجد یا مروارید یا الماس و امثال آن، و انواع و اقسام نقش‌ها بر نگین‌ها می‌نگارند، بر همین سان است قالب‌های انبیا و قلب‌های انبیا و حکمت‌های ایشان.

در دوره اسلامی، حکمت یونانی را مقتبس از مشکوة نبوت می‌انگاشتند. با این همه، فلسفه یونان را ناگزیر بایستی به وحی قرآنی و تعالیم اسلامی وفق می‌دادند و فارابی از نخستین قهرمانان این تقریب و توفیق میان عقل و وحی به شمار می‌رود. تعبیر خاتم پیغمبران در خصوص رسول الله در تسمیه کتاب فارابی تا حدی و در تسمیه کتاب محیی الدین صد در صد موثر بوده است. بنیه حضرت رسول (ص) و قلب مقدس او و حکمت فردانیه او در تمثیل خاتم به معنی انگشتری ملحوظ است. درست است که در باب انبیاء و رسل دیگر نیز می توان از نقش حکمت بر نگین قلب ایشان و از رکاب مزاج های معتدل ایشان سخن گفت، ولی هر یک از رسل و انبیاء تعینی از تعینات حقیقت محمدیه (ص) است و لاغیر.

خاتم در انگشت شاه است که در پایان نامه‌ها مهر خود را بر نامه می‌زند. در تعبیر فصوص الحکم، لازم است گفت که شاه همان خدای تعالی است. عنوان فصوص‌الحکمه در نزد فارابی، در حد چکیده‌های حکمت یا فصول حکمت است، ولی عنوان فصوص الحکم که بخشیده رسول الله (ص) است، در نزد محیی الدین به تمام معنی کلمه مد نظر است، با هر آنچه تمثیل انگشتری های شهریار یا، درست تر بگوییم، انگشتری شهریار، از دلالت‌ها با خود دارد.