موضوع سخن در این جلسه، فص نوحی است. حکمت نوح نبی طبق کتاب فصوص و رسالۀ نقش الفصوص، حکمت سبوحی است، چنان که حکمت ادریس (ع) حکمت قدوسی است. عبارت «سبّوح قدّوس ربّ الملائکة و الروح» را غالبا شنیده و خواندهایم. ابتدا سبوح و سپس قدوس. سبوح و قدوس دو اسم الهی است به معنی بسیار پاک و منزه. مبالغه در قدوس بیش از سبوح است. قدوس نه تنها دلالت دارد بر پاکی از عیب و نقص، بلکه حتی دال بر پاکی از کمال محدود نیز هست. با اینکه ادریس نبی پیش از نوح نبی میزیسته است، ولیکن ابن عربی حکمت قدوسی را پس از حکمت سبوحی آورده است، چنانکه در عبارت «سبّوح قدّوس ربّ الملائکة و الروح» می بینیم.
در فص نوحی رساله نقش الفصوص می خوانیم عقل وقتی در صدد تنزیه حق از صفات نقص و عیب بر می آید، نادانسته و ناخواسته حق تعالی را تحدید می کند، و وصف اطلاق که به حق میدهد خود موجب تقیید اوست. حق همان است که شرایع الهی وصف کردهاند، زیرا که عقل جز منزه دانستن حق از اوصاف حدوث کاری نتواند کرد. تنزیه عقل هم جز تحدید و تقیید او نیست. عارف را دو معرفت است، یکی پیش از ورود شرایع و به حکم عقل و دیگری آنچه از شارع دریافت می دارد، ولی لازم است که عارف در آوردههای وحی با عقل خود تصرف نکند، بلکه آوردههای وحی را رد الی الله نماید، تا حق سبحانه و تعالی علم بدان آوردهها را بر عارف مکشوف سازد. این از باب عطای الهی ذاتی است که در فص شیثی عنوان شد.
با تامل در آیات مربوط به قصۀ نوح، به ویژه در سوره نوح، در مییابیم که آن پیغمبر بزرگ در برابر قوم خود که اهل تشبیه بودهاند، بهشدّت به تنزیه حق می پرداخته است. بدیهی است که تنزیه حضرت نوح با تنزیه عقل فلاسفه یکسان نیست، و نوح نبی نیز همانند همه ارباب سفارت الهی از درافتادن در ورطۀ تنزیه محض بر کنار و مصون بوده است.
فقره ای شاخص و بارز در بخشی از گاهان زردشت، موسوم به اهونویتی، دیده میشود که بر جمع تنزیه و تشبیه در نزد زردشت دلالت واضحی دارد. در قطعه ۷ از یسن ۳۱ می خوانیم:
به واسطه جلوۀ نخست، ای مزدا،
تو می رویی، تو که تاکنون، ای اهوره، بر همان سان هستی که همیشه بودهای.
این عبارت گاهانی، تجلی حق در عالم را با تمثیل رویش نشان داده است که درخت جهان حاصل آن روئیدن است. اما بیدرنگ در مقام تنزیه حق ذکر میشود که او از تجلّی در خلق متأثر نیست و تغییری در ذات پاکش حادث نمیگردد.