بازگشت به صفحۀ خلاصۀ جلسات

یک. پرسیده‌اند که آیا لفظ گاهان هم وحی الهی است یا تنها معنی آن چنین است؟
پاسخ این است که عبارت‌هایی از گاهان که گردونه زبان زردشت را به دست گردونه‌ران غیب، یعنی سروش یا بهمن، دانسته است، یا حتی بالاتر از این، زردشت را رشی یا نبی مزدا قلمداد کرده که زبان دهان او در قبضه تصرف مزدا ست، به خوبی نشان می‌دهد که بر خلاف الهام اولیا که در قالب الفاظ خود ایشان ریخته می‌شود، وحی انبیا در لفظ و معنی، دهش و بخشش الهی است.

به علاوه، وقتی سخن از این می رود که زردشت آنچه را بدو وحی می شود، به درستی حفظ می کند و سپس آن را شمرده شمرده، در خطاب با مردم، ادا می‌نماید، معلوم است که هم الفاظ گاهان و هم معانی آن، همه و همه، از حق است، سبحانه و تعالی.


دو. به نظر می‌رسد که ایزد در کیش زردشتی با فرشته در ادیان ابراهیمی به‌کلی فرق دارد، در حالی که در تفسیر گاهان مدام از فرشته و فرشته مقرب سخن به میان آمد.

پاسخ این است که تفاوت ایزد و ملک در کیش زردشت، یعنی یک کیش ملحق به اهل کتاب، ناچیز است، بر خلاف ایزدان ودایی در هند که عالم آنها با عالم ادیان ابراهیمی و نیز با کیش زردشت متفاوت است.

وقتی در کتب پهلوی از ملاقات زردشت با بهمن امشاسپند سخن گفته شده که به هیئت مردی بلندبالا بر زردشت متمثل شد و او را به عالم وحی دلالت کرد، آیا این حکایت چیزی جز ملاقات با فرشته وحی است. 

 


سه. سپنته مینیو که صادر اول است، همان قلم خواهد بود، ولی در تفسیر گاهان، شهریور به عنوان قلم معرفی شد. 

پاسخ این است که شهریور، همان جوهری است که اثر آن از قلم بر لوح پدیدار می‌شود. اطلاق قلم بر سپنته مینیو دقیق است، حال آنکه اطلاق این لفظ بر شهریور که قدرت معنوی باشد، توام با کمی مسامحه است. عارف شبستری گوید

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد
هزاران نقش بر لوح عدم زد


چهار. قرآن کریم وحی جامع و کل است. با در دست داشتن قرآن، چه نیازی به خواندن اوستا داریم که وحی جزء است.

پاسخ این است که همان طور که مطالعه علم منطق و فلسفه، ذهن ما را می پرورد، به نحوی که مهیای آن خواهیم شد تا تعالیم قرآنی را بهتر درک کنیم و دریابیم، بر همین سان، با مطالعه علم عرفان و ادیان تطبیقی به طریقه استادان رشته جاویدان خرد، بهتر قادر خواهیم بود که مطالب قرآن را درک کنیم.

مهیمن بودن قرآن بر سایر کتب را، و خاتمیت رسول الله (ص) را، و اعجاز قرآن را از طریق بررسی تطبیقی به خوبی می‌توان دریافت. با خواندن اوستا در می‌یابیم که اسم اعظم الهی در نزد زردشت مزدا اهوره یا اهوره مزدا ست. دو اسم اهوره و مزدا را با دو اسم الرحمن و الرحیم در قرآن می‌توان برابر دانست، ولی اسم الله که در بسمله پیش از الرحمن و الرحیم می‌آید و محیط بر هر دو و جامع هر دو و جامع کل اسماء حسنای الهی است، در گاهان غایب است، چنان که در ودا هم یافت نمی شود.

لفظ مهیمن به معنی مشرف است و شاهد. با در دست داشتن قرآن که بر همه کتب انبیا و صحف پیش از خود، مشرف است و شاهد، نیک می‌توان در یافت که در آن کتب جای چه چیزی خالی است. ختم نبوت حاکی از تمامیت و جامعیت رسالت پیغمبر خاتم (ص) است، وگرنه ختم معنی نداشت. وقتی در اوستا هم مانند انجیل، اشارت و بشارت ظهور پیشوایان دوره ختمی را، مثلاً به عنوان مزدا ها یا اهوره ها یا سوشیانس ها پیدا می‌کنیم، آیا باز می‌توان گفت که بررسی تطبیقی وحی‌ها کاری عبث و بیهوده است.
خیلی از اعجاز قرآن سخن گفته می‌شود، ولی حقیقت این است که با بررسی تطبیقی وحی‌هاست که معنی معجزه جاوید را به خوبی می‌توان دانست. قرآن کریم بر خلاف اوستا و سایر وحی‌ها، مشتمل بر سخن الهی از زبان خدای تعالی است، به صورت اول شخص. در ظلمات آخرزمان، چشمه آب حیاتی پدیدار شده است که اکثر ما قدر آن را نشناخته ایم و آن را مهجور و مظلوم ساخته‌ایم.