در ایام کریسمس به سر میبریم. دوازده روز پس از ولادت مسیح که امروزه در ۲۵ دسامبر هر سال جشن گرفته می شود، سه مغ از دور دست های مشرق به بیت اللحم، زادگاه عیسی مسیح (ع) آمدند تا سه هدیه، یعنی مُرّ و کندر و زر، بدو تقدیم دارند، و او را ستایش کنند. شرح ماوقع در انجیل متی ذکر شده است.
چنین روزی را در تقویم مسیحی، جشن epiphany میخوانند، و مسیحیان عرب در لبنان و غیر آن، آن را به نام عید التجلی می نامند. در چنین روزی بود که حقیقت قدسی عیسی (ع) با ورود آن سه مغ به فلسطین و پیشکش داشتن هدایا ،بر جهانیان آشکار شد. آن سه مغ، ستاره مسیح را در آسمان رویت کرده بودند، و با قدوم ایشان جو شومی که نابکاران یهود در اطراف مریم (س) و عیسی (ع) ساخته بودند، در هم شکسته شد.
کلیسا نام آن سه مغ را به صورت بالتازار و کاسپار و ملکیور ضبط کرده، و در بسیاری از کلیساها تصویر آن سه تن نیز بر دیوار ها نقش بسته است. واقعه ولادت عیسی (ع) در عهد شهریاری فرهاد چهارم اشکانی بوده و با اطلاع از زبان پهلوی اشکانی، به دست آوردن صورت اصلی نام آن سه مغ چندان دشوار نیست. بالتازار صورت اندکی دگرگون گشته «بردآذور» است به ضم ب که اشارتی است به کیخسرو که حامل آذرگشسب بوده است بر یال اسپ خویش. کاسپار همان «واسپوهر» است به معنی شاهزاده که برابر با پشوتن پور گشتاسپ کیانی است، حامی زردشت. ملکیور هم همان «مهر خور» است برابر با خورشید چهر، پور زردشت سپیتمان. این سه تن، سه سرور کنگ دژ به شمار می روند.
خسرو و پیر مغان و میر مغان، هر یک موافق کارکرد خود، هدیه ای آورده بودند. هدیه اولی مُر بود که صمغی خوشبوست و همانند هوم. هدیه دومی کندر بود که در آتشگاه میسوزانند. هدیه سومی زر بود که در گنجخانه سپهبدان و میران یافت میشود.
کیش سروران کنگ، کیش زردشت است، کیشی که خود تجدید کیش کیومرثی و صورت نوین آن کیش ازلی بوده است. بنابر این، به زبان محیی الدین می توان گفت که غوث و امامین که تابع حکمت شاهدی در کلمه زردشتی بودند، به جهت انتظار تجلیات الهی مندرج در کیش زردشت، از مرکز غیبی موسوم به کنگ دژ، به یهودیه شتافتند تا به کلمه عیسوی که صاحب حکمت نبوی بود، کرنش کنند و پیشکش آورند.
همان انتظار تجلیات الهی بود که روزبه دیروز و سلمان فارسی فردا را از خانه پدری به درآورد و مدتی در مراکز معنوی مسیحیت و سپس در حضور خاتم الانبیاء و خاتم الاولیاء به جست و جو واداشت. سلمان از حکمت شاهدی زردشت به حکمت نبوی عیسی مسیح (ع) گرایید و آنگاه در دایرۀ کمال، یعنی حکمت فردانی رسول الله (ص)، برای همیشه آرام گرفت.
قرنها پیش از ظهور عیسی مسیح (ع)، موسس سلسله هخامنشی را می بینیم که به موجب همان انتظار تجلیات الهی، نسبت به انبیاء بنی اسرائیل کمال خضوع و ادب را به جای آورد و قوم بنی اسرائیل را به مناسبت وجود انبیا در میان ایشان، از قید و زنجیر اسارت در بابل رهایی داد و به سرزمین خویششان در فلسطین بازگردانید. پیشاپیش، چند تن از انبیاء بنی اسرائیل، به ظهور موسس سلسله هخامنشی که در کتاب دانیال لوقراناییم، یعنی ذوالقرنین، خوانده می شود، بشارت داده بودند.
با امعان نظر در مناسبات کیش زردشتی با کیش کلیمی و عیسوی و با اسلام، چنان که در وقایع سابق الذکر در عهود هخامنشی و اشکانی و اواخر ساسانی می بینیم، به نوعی خویشاوندی در میان سه کیش ابراهیمی از یک طرف، با کیش زردشت از طرف دیگر پی می بریم. در پرتو تعالیم محیی الدین در کتاب فصوص الحکم، درک چگونگی این خویشاوندی به نحو احسن میسر خواهد بود.
1400-10-06