بعد از فص ابراهیمی، دو فص بعدی به دو فرزند ابراهیم (ع) اختصاص یافته است. به سبب اختلاف نظری که در بین دانشمندان اسلامی، اعم از شیعه و اهل سنت، در باره ذبیح وجود دارد، این دو فص از کتاب فصوص و رساله نقش الفصوص، بر خلاف فص ابراهیمی و حکمت شیدایی یا عشق مطروحه در آن فص، اشکالها و سوالهای بسیاری پیش میآورد.
به نظر می رسد که اگر ذبیح را حضرت اسماعیل بشماریم، آنگاه حکمت او یا حکمت حقیه خواهد بود یا حکمت علیه، که البته رجحان با اولی است. حکمت حقیه به این مناسبت است که رویای ابراهیم در خصوص ذبح فرزندش محقق شد، چون آن رویا از قبیل کشف مخیل بود و نیاز به تعبیر داشت. خدای تعالی به مثابه معلّم، تأویل رویای ابراهیم (ع) را بر او منکشف ساخت، زیرا که مقصود از فرزند، در حقیقت، گوسفند بود. به عبارت دیگر، ابراهیم به کشفهای محقّق انس و عادت داشت، یعنی کشف هایی که نیاز به تعبیر ندارد، حال آنکه رویای ذبح فرزند از این قبیل نبود.
محیی الدین در فص اسحاقی در بارۀ حضرت خیال، یعنی قوه متخیله یا خیال متصل، سخن میگوید، و سپس دو قسم کشف را مطرح میکند، یعنی کشف محقّق و کشف مخیل. اولی مطابق با خارج است، ولی دومی در کسوت مبدّل است و مستلزم تعبیر و تأویل.
فص اسماعیلی به بحث در انتشاء عالم از کثرت اسمائی اختصاص دارد. عالم مستقیماً از وحدت ذاتی بر نمیخیزد، بلکه از مجموع نسب و اضافات ذات که اسماء و صفات باشد، برخاسته است. عالم، ممکن است و نه محال، و هستی یافتن آن در گرو اقتدار الهی است از یک سو و قبول یا قابلیت عالم از سوی دیگر. بی این دو، عالمی وجود نمیداشت. دو کلمه «کن فیکون» در سخن الهی، به ترتیب، بر فعل حق و قبول خلق دلالت دارد.
در خاتمه، این نکته را هم بیافزاییم: در برابر این پرسش که حکمت حضرت اسحاق چیست، خاموشی میگزینیم. شاید روزی روزگاری، یکی از محققان با امعان نظر در تورات و تلمود و البته zohar، به دست آورد که حکمت فرزند کوچکتر خلیل علیه السلام چه رنگ و بویی داشته است. اینکه حکمت علیه کنار نهاده شد، یکی به سبب این بود که حکمت حضرت موسی (ع) نیز علویه نام دارد، و دیگر به این جهت که عبارت قرآنی و جعلنا لهم لسان صدق علیا دلالت بخصوصی بر چگونگی حکمت فرزند دوم ابراهیم (ع) ندارد.