بازگشت به صفحۀ خلاصۀ جلسات

 

در جلسه دوم این کارگاه آموزشی ادامه متن کتاب «تبیینات حقّانی» اثر وانگ دَای‌یُو (王岱與) موضوع گفتگو بود. عنوان فصل دوازدهم آن کتاب «قلب حقیقی» یا «قلب حقّانی» (جِن‌سْین 真心) است. در ابتدای این فصل وانگ دَای‌یِو حدیث قدسی «ما وسعنی أرضی ولا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن» را به زبان چینی نقل می‌کند که در آن «قلب عبدی المؤمن» ترجمه شده است به «قلبِ راستان» (جِنگ‌ژِن جی سْین 正人之心) و در تعبیر «عبدی» نظر به اتّصال قلب آن عبد به حق سبحانه و تعالی به واسطۀ یای مالکیت متکلم وحده، وانگ این توضیح را افزوده که «قلب راستان قلب کسانی است که در طریق معرفت به خداوندگار حقیقی (تعبیر مسلمانان چین از «الله») بازگشته باشند».

او سپس از هفت طور قلب سخن می‌گوید که یک به یک با هفت طور قلب در تصوف موافق و مطابق می‌افتد. وانگ با نام‌گذاری ویژۀ خود، قصد داشته است ویژگی هر طور از قلب را بیان کند، مثلاً «فؤاد» را که طور چهارم دل است، ترجمه می‌کند به جْیِن‌پین 見品 که به معنی «طور رؤیت» است، زیرا که کار این طور از اطوار دل، رؤیت است: «مَا کَذَب الفُؤَادُ مَا رَأَىٰ»؛ یا «شغاف» را که طور سوم است، ترجمه کرده است به ژِن‌پین 仁品 که به معنی «طور رحمت» یا شفقت است، زیرا قلب در این طور نسبت به عموم خلق شفقت و رحمت دارد.

این هفت طور، مطابق با کتاب «تبیینات حقّانی» تقسیم می‌شود به سه دستۀ «قلب حیوانی»، «قلب انسانی» و «قلب حقّانی». منبع وانگ دَای‌یُو در ذکر اطوار هفت‌گانۀ قلب، مرصاد‌العباد شیخ نجم‌الدین رازی بوده است، امّا در انتساب طور اوّل به قلب حیوانی و طورَین دوم و سوم به قلب انسانی و اطوار چهارم و پنجم و ششم و هفتم به قلب حقّانی منبع او چه بوده است؟ با مراجعه به کتاب «شرح و نمودار بر دفتر صفا و سکون» (چْینگ‌جْینگ‌جْینگ تُوجُو 清靜經圖註) که نمودارهای آن کتاب منتسب به عارف بزرگ دائویی وانگ دائویوئِن (وانگ جْیِه) است، می‌بینیم که در میان دو نوع قلب انسانی و قلب دائویی فرق نهاده شده و قلب انسانی شامل سه طور است که نخستین آنها به‌راستی ویژگی‌های انسانی ندارد و با رموز بعضی جانوران به آن اشاره می‌شود و آن را قلب بدلگام (وانگ‌سْین 頑心) یا قلب بوزینه‌وار (سْین‌یوئِن 心猿) می‌نامند. دو طورِ دیگر از سه طورِ قلبِ انسانی طبقِ تقریرِ دائوییِ وانگ دائویوئِن درست مطابق است با دو طورِ قلبِ انسانی وانگ دَای‌یو که عبارت است از طور معرفت (قلب) و طور رحمت (شغاف). چهار طور فوقانی که وانگ دَای‌یِو آنها را «قلب حقّانی» می‌نامد، منطبق می‌شود بر چهار طور قلب دائویی یعنی اطواری از قلب که روی به سوی دائو دارد و از «قلبِ آسمان و زمین» آغاز می‌شود که با فؤاد متناظر است و سپس قلبی که جامعِ فضائل جاودانۀ پنج‌گانه (شفقت، راست‌کاری، آیین‌دانی، حکمت و ایمان) است و سپس قلبی که جامع گنجینه‌های سه‌گانه (روان، جان و بذرِ حیات ازلی) است که جمع آنها اکسیر اعظم را می‌سازد و سپس طور هفتم (یا طورِ چهارمِ دلِ دائویی) که «نَفَسِ واحد» را در خود دارد و مطابق می‌افتد با مُهجة القلب در میان اطوار قلب یا خفی در میان لطایف سبعه.


«شرح و نمودار بر دفتر صفا و سکون»، نمودارهای فصول 5 و6

بخش دوم جلسه:
در تواریخ دودمان مینگ، ثبت شده است که در زمان حکومت فغفور هُنگ‌وُو 洪武帝، تقریباً در حدود 1384 م‍. منجّمی از سرزمین‌های اسلامی به چین آمد و با تدوین «زیج اسلامی» (هوئِی‌هوئِی لی‌فَا 回回歷法) که به سبب دقّت بسیار بالای آن، از آن پس به زیج اصلی مورد استفادۀ چینیان تبدیل شد، مورد تکریم بسیار فغفور هُنگ‌وُو قرار گرفت. در تدوین این زیج که محتمل است ناظر به زیج ایلخانی بوده باشد، گویا نظریۀ فلک تدویر برای منجّمان چینی بسیار جالب توجه بوده است. نام آن منجّم به صورت مَاشَا‌یی‌هِی (馬沙亦黑) ثبت شده است که چینی‌نوشتِ لفظ عربی «مشایخ» است و خبر از گروهی از منجّمان و نه یک منجّم می‌دهد و یا آنکه «مَا» (محمّدی) نشانۀ مسلمان بودن آن منجم و «شَا‌یی‌هِی» همان «شیخ» به عنوان یک لقب بوده است. به نظر می‌رسد که در این گزارش که فردی به نام مَادِه‌لُو‌دینگ (馬德魯丁؛ ماتریدی؟) به همراه سه فرزند که نام یکی از آنها مَاشَا‌یی‌هِی بوده باشد، ایراداتی چند وجود دارد و نیاز به بازخوانی آن مشهود است. به هر حال، سخن وانگ دَای‌یُو در مقدّمۀ خود بر کتاب «تبیینات حقّانی» که نیای بزرگ خود را منجّمی مسلمان معرفی می‌کند که در زمان فغفور هُنگ‌وُو به چین آمده است، هیچ دور از باور نیست.

فغفور هُنگ‌وُو مؤسس دودمان مینگ که در سال 1368 م‍. به تخت نشست و تا زمان وفاتش در سال 1398 م‍. بر سرزمین چین حکومت کرد. با اینکه دین او بودایی بود ولی به عرفان و طریقت در ادیان دیگر علاقۀ بسیاری نشان می‌داد. شرحی مفصّل از او بر دائودِه جینگ موجود است. فغفور هُنگ‌وُو محتملاً در سال 1388 م‍. یعنی در هنگام تکمیل شدن ساخت و ساز مسجد جْینگ‌جْوئِه 淨覺، «مدیحه در صد کلمه» (بَای‌دْزی دْزَان 百字贊) را نگاشت در مدح رسول خاتم (ص) یا به تعبیر او «فرهمندِ کامل» (جی‌شِنگ 至聖). در این مدحِ صد کلمه‌ای او به واسطۀ اصطلاحات بودایی و دائویی هم از حقیقت آسمانی نور احمدی (أوّل ما خلق الله نوری) پرده برمی‌دارد که نخستین آفرینش است و «در بدایتِ ظهورِ کمالات فاعلی و قابلی»، «نامِ او بر لوح آسمانی نگاشته شد» و هم ظهور مبارک آن نور در عالم صورتمند که رهنمای شهریاران بسیار و آموزگاران کثیر و ده‌هزار فرهمند (وَلی) است و «مأمن امّت» است و «در پنج گاه نماز می‌بَرَد» و در اندیشۀ تأسیس شهر و حکومت آشتیِ بزرگ (تَای‌پینگ 太平) بوده است. این نور هم رحمةً للعالمین است و هم چراغ راه خاصّان: «او که رحمتش تمام جهان را فرامی‌گیرد و کسی که تاجِ طریقت است از گذشته تا کنون» و نام او «مُوهَان‌مودِه» (穆罕默德؛ محمد ص) باشد به معنی «ستوده‌ترین انسان فرهمند» (جی‌گوئِی شِنگ‌ژِن 至歸聖人). این مدیحه از طریق این لینک قابل دانلود است.

در واپسین بخش این جلسه نگاهی کردیم به بخشی از متنی با عنوان «کنوزالنصوص» (بِن‌جْینگ 本經) از لیو جی (劉智) که بخشی از مهم‌ترین کتاب عرفانی او با نام «روح و عقل در اسلام» یا «حکمت اسلامی» (تیِن‌فانگ سْینگ‌لی 天方性理) است که تدوین منظوم پنج فصل مبتنی بر چند کتاب عرفانی مشهور در میان مسلمانان چین بوده است: مرصادالعباد اثر شیخ نجم‌الدین رازی، مقصدالاقصی اثر شیخ عزیزالدین نسفی، لوایح و اشعة‌اللمعات اثر شیخ عبدالرحمان جامی و دو سه کتاب دیگر. درست 140 سال بعد، در سال 1844 م‍.، این کتاب را مَا دِه‌سْین (馬德新؛ فُوچُو 復初؛ یوسف روح الدین) به عربی ترجمه کرد و بر آن شرحی نگاشت. 54 سال بعد، مطابق با روش مَا دِه‌سْین، یکی از شاگردان او، به نام مَا لیِن‌یوئِن (馬聯元؛ محمد نورالحق) نیز ترجمه و شرحی دیگر از فصول پنج‌گانۀ کنوزالنصوص ارائه کرد. مَا لیِن‌یوئِن شرح خود را با سرایش ابیاتی چند به زبان عربی آغاز می‌کند که با دقت در مضامین آن درمی‌یابیم که خلاصه‌ای است از کلّ مطالب فصل اوّل کتاب کنوزالنصوص:

سُبْحَانَ مَنْ کَانَ کَنْزاً اَخْفَی
فَاَحَبَّ اَنْ یُعْرَفَ فَتَجَلَّی
وَ بِهِ طَلَعَتُ شمْسُ الْقَلَمِ الْاَعْلَی
فَانْبَسَطَتْ مِنْهَا اَشِعَةٌ شَتَّی
وَ حَدَثَ مِنْهَا ظِلُّ الْهَبَاءِ الْاُولَی
فَبِهَا صَوَّرَ الکَائِنَاتَ فَسَوَّی
وَ الصَّلوةُ عَلَی عَبْدِهِ الْمُصْطَفَی
اَلَّذِی لَو لَاهُ لَمَّا خَلَقَ الاَشْیَاء
وَ عَلَی آلِهِ و صَحْبِهِ اَنوارِ الهُدَی
وَ اَتْباعِهِ المُؤَسّسِینَ التَّقْوَی

بخشی از فصل یکم کنوز النصوص به همراه دو ترجمۀ سنّتی عربی و ترجمۀ فارسی از طریق این لینک قابل دانلود است.